لطیفه های شاد ایرانی
برگرفته از کتاب لطیفه های شاد ایرانی

تصادف اصفهانی خسیس اصفهانی خسیس باغ وحش غضنفر حدس زدن پیامک حیف نون به دوست دخترش دزدی غضنفر گل تیمارستان اسمس از نوع خارجی فرغون گدای با مرام علت جنگ عقل سالم پسر حاضر جواب سن دروغگویی سلمانی مجانی وضوی غضنفر اصفهانی راحتی حیف نون عیادت غضنفر مقصد معتاد خیرات نفس کاشی کار جوراب های آقای هالو لنگر سینه خیز درست صحبت کردن شکستن گردو خاکشير هالو و ماشین شستن گاو دوراهی ظرفیت آسانسور لب استخر رقص نور چوپان درو غگو بستن لامپ بلیط سینما عروسی جواب ابلهان سربازی غضنفر پرچم ایران ثبت احوال دزد تنبل اعتماد به نفس زن گوشی تلفن داغ آب لوله


غضنفر بی خیال

هواپیما داشت سقوط میکرد ، همه داشتن جیغ میزدن  به جز غضنفر ازش میپرسن برای چی ساکتی میگه : مال بابام که نیست ، به درک بذار سقوط کنه




نویسنده : the boy تاریخ : چهار شنبه 28 اسفند 1392

کوپه ی قطار

یارو نو کوپه ی قطار به سمت مشهد میرفنه به نفر رو به رویی میگه به سلامتی از مشهد برمیگردید




نویسنده : the boy تاریخ : سه شنبه 27 اسفند 1392

گرفتاری غضنفر

غضنفر تصمیم میگیره تمام گرفتاری هاشو به دریا بسپاره اما هر کار کرد زنش سوار قایق نشد !!!




نویسنده : the boy تاریخ : پنج شنبه 22 اسفند 1392

بهترین نامزد دنیا

دوتا دختر داشتن با همدیگه صحبت میکردن .

اولی:تو چرا این همه نامزدت را دوست داری؟

دومی:می دونی ، آخه اون پولداره...مهدبونه،...پولداره،...جوونه ، ...پولداره...قد بلنده ، ...پولداره




نویسنده : the boy تاریخ : چهار شنبه 14 اسفند 1392

فقیر بستنی فروش

پسرک دوان دوان به خانه آمد و به مادرش گفت:مامان یه هزار تومان بده میخوام به یه فقیر بدم.مامان به پسرش هزار تومان می ده بعد از پسر می پرسه مرد فقیر کجاست؟

پسر میگه : سرکوچه است.داره بستنی می فروشه!




نویسنده : the boy تاریخ : چهار شنبه 14 اسفند 1392

مرد مغرور

مرد خود پسندی بالای سر کشاورز ایستاده بود و کار کردنش رانگاه می کرد ، وبا غرور به کشاورز میگفت : بکار،بکار که هر چه بکاری ما می خوریم .

کشاورز گفت: یونجه میکارم!




نویسنده : the boy تاریخ : سه شنبه 13 اسفند 1392

کفش های غضنفر

غضنفر میره مسجد ، وقتی میاد بیرون می بینه کفشش نیست .میگه جهار حالت داره : 1-نیامدم 2- بدون کفش اومدم 3- اومدم رفتم 4- بعدن میام!




نویسنده : the boy تاریخ : شنبه 10 اسفند 1392

دنده عقب

طرف داشته دنده عقب از کوه بالا می رفته!بهش میگن چرا دنده عقب میری ؟ میگه : اخه میترسم بالا جا نباشه ، نتونم دور بزنم .بعد وقتی میخواسته پایین بیاد ، باز میبینن داره دنده عقب

میاد! میگن : الان چرا دنده عقب میای ؟ میگه : اخه بالای کوه جا بود تونستم دور بزنم....!




نویسنده : the boy تاریخ : شنبه 10 اسفند 1392

تیمارستان

یه بار یه دیوونه دنبال رئیس بیتیمارستان راه میفته خلا صه گیرش می آره.رئیس تیمارستان با ترس میگه از جون من چی میخوای ؟ دیوونه هه میره با دست بهش میزنه می گه حالا تو گرگی




نویسنده : the boy تاریخ : پنج شنبه 8 اسفند 1392

تلگراف

پسری از سربازی برای پدرش این تلگراف زد : من کاظم پول لازم ! پدرش گفت : من تراب وضع خراب !....




نویسنده : the boy تاریخ : پنج شنبه 8 اسفند 1392


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به لطیفه های شاد ایرانی مي باشد.